هوشياري شماره
42 تاريخ 9 دسامبر 2019
سايبري رژيم براي يكي از
اشرف نشان ها، يك ايميل تحت عنوان «هوشياري نداي آزادي » فرستاده است كه وقتي
ايميل باز ميشود متن آن زوزه هاي رژيم در پی فشار وارد آمده از قيام آبان ميباشد.
ازآنجا كه احتمال دارد براي
ساير اشرف نشان ها اين ايميل با اين تيتر فرستاده شود لازم است كه :
ايميل دريافتي را بدون باز
کردن به عنوان اسپام اعلام کنید
عكس و متن ايميل در زير جهت هوشياري شما
آورده ميشود:
موضوع ایمیل: ! @ هوشیاری @!
تاریخ: Den mandag den 9.
december 2019 10.40.15 CET
!!..*** - چرا هر اغتشاش و آشوب و درگیری که در ایران انجام
می شه و یا هرجایی را که آتش می زنند و خراب می کنند انگشت اشاره به سمت مجاهدین
می ره ؟ یعنی از ریز و درشت هر کسی که دهان باز می کنه می گوید که مجاهدین بودند.
چرا ؟!
جوابش خیلی روشن و واضح است : چون ذات و خمیرمایه این گروهک پیر و منحط
از ابتدا با شر و پلیدی عجین شده ، مثل شیطان که آدم ها هرکار بدی که می کنند می
گویند لعنت بر شیطان !
براتون گزارش تحقیقی یک نشریه خارجی را گذاشتم که اندازه و ابعاد این خانه
سالمندان را بهتر درک کنید و یک وقت سر پیری هوا برتان ندارد که نکنه این ما هستیم
که داریم توی ایران شلوغ کاری می کنیم ؟؟؟! همین الان اگر آرم سازمان
سالمندان مجاهدین را به افراد بازداشت شده در اغتشاشات نشون بدهند اصلا
نمی شناسند و اگر بهشون بگیم ای آرم کجاست یک آب دهان رویش می اندازند.
به
شیر همیشه بیدارتون (موش در سوراخ خزیده غایب) هم که شجاعتش همیشه زبان زد بوده! و
این روزها دائم از زیر لحاف پیام می ده بگوئید دلش را به چندتا عکسی که ازش توی
جاده های پرت و اتاق های تاریک و دهات اطراف می زنند خوش نکنه ، امسال که خبری
نیست ولی می تونه سال 1399 را سال س یعنی سرنگونی اعلام کنه .
تروریست، فرقه، یا قهرمانان دموکراسی ایران؟
داستان وحشی وحشی مجاهدین خلق
روزنامه انگلیسی گاردین – ۹ نوامبر ۲۰۱۸
آنان برای انقلاب ایران جنگیدند – و سپس برای
صدام حسین. ایالات متحده و بریتانیا زمانی آنان را محکوم کردند. ولی حالا مخالفتشان
با تهران، آنان را به محبوب سخت سران کاخ سفید ترامپ بدل ساخته است.
مصطفی و ربابه محمدی برای نجات دخترشان به
آلبانی آمدند. ولی در تیرانا، پایتخت آلبانی، این زوج میانسال همه جا توسط دو
مأمور امنیت آلبانی تعقیب می شدند. مردانی با عینک های آفتابی آنان را از هتل تا
خیابان جرج دبلیو بوش و تا دفتر وکلیشان و تا وزارت امور داخله، و از وزارتخانه تا
هتل دنبال می کردند.
محمدی ها می گویند که دخترشان سمیه برخلاف میلش
توسط یک گروه انقلابی ایرانی حاشیه ای، که به آلبانی تبعید شده و به اسم مجاهدین
خلق شناخته میشود، نگاه داشته شده است. مجاهدین خلق که عموما به عنوان یک فرقه
شناخته میشوند، زمانی به عنوان یک سازمان تروریستی توسط ایالات متحده و بریتانیا
معرفی شدند، ولی مخالفت آنان با دولت ایران حالا موجب کسب حمایت از جانب جناح
عقابان قوی در دولت ترامپ، شامل مشاور امنیت ملی سابق جان بولتون و وزیر خارجه
مایک پومپئو شده است.
سمیه محمدی یکی از حدود ۲۳۰۰ عضو مجاهدین خلق
است که در داخل یک پایگاه بسیار مستحکم که در مساحتی به وسعت ۳۴ هکتار در یک مزرعه
در شمال غربی آلبانی ساخته شده زندگی می کند. والدین وی، که زمانی از حامیان گروه
بودند، می گویند که ۲۱ سال قبل، سمیه به عراق پرواز کرد تا در یک اردوی تابستانی
شرکت نموده و مزار خاله اش را زیارت کند. اما او هرگز برنگشت.
این زوج دو دهه گذشته را در کوشش برای بیرون
کشیدن دخترشان از مجاهدین خلق سپری کرده اند، و از محل اقامتشان در کانادا به پاریس،
اردن، عراق و اکنون آلبانی سفر نموده اند. مصطفی در حالیکه در بیرون یک رستوران در
مرکز تیرانا نشسته بود گفت: “ما علیه هیچ گروه یا کشوری نیستیم. ما فقط می خواهیم
دخترمان را خارج از اردوگاه و بدون حضور فرماندهانش ببینیم. او می تواند انتخاب
کند آنجا بماند یا اینکه انتخاب کند با ما به خانه برگردد”. مجاهدین خلق اصرار
دارند که سمیه نمی خواهد اردوگاه را ترک کند، و نامه ای منتشر نموده است که در آن
او پدر خود را متهم کرده است که با اطلاعات ایران کار می کند.
مادر سمیه می گوید: “او دختر محجوبی است. آنها
افرادی مانند وی را تهدید می کنند. او می خواهد گروه را ترک کند ولی می ترسد که او
را بکشند”.
مجاهدین خلق از زمان تبعید از ایران در اوایل
دهه ۸۰ میلادی، خود را مکلف به سرنگون کردن جمهوری اسلامی نموده اند. ولی این گروه
از دهه ۶۰ میلادی به عنوان یک میلیشیای دانشجویی مارکسیست- اسلامی، که در سرنگون
کردن شاه در انقلاب ۱۹۷۹ میلادی ایران نقش بازی کرد کارش را شروع نمود.
مبارزان ضد سرمایه داری، ضد امپریالیست، و ضد
آمریکایی مجاهدین خلق تعدادی از افسران پلیس شاه را اغلب به شکل درگیری های
انتحاری خیابانی در دهه ۷۰ میلادی کشتند. این گروه هتل ها، خطوط هوایی و شرکت های
نفتی متعلق به آمریکائی ها را هدف قرار می داد، و مسئول قتل شش آمریکایی در ایران
بود. یکی از مشهورترین سرودهای مجاهدین خلق عنوان می نماید: “مرگ بر آمریکا، با
آتش و خون، بر لبان هر مسلمان، فریاد مردم ایران، نابود باد آمریکا”. (متن سرودهای “نبرد با آمریکا” و
“سرکوچه کمینه” از سرودهای مجاهدین خلق منتشر شده بعد از انقلاب اسلامی ضمیمه است
– مترجم)
چریک های به خوبی مسلح طبقه متوسط ، اگرچه در
میان دانشجویان و روشنفکران مذهبی محبوبیت داشتند، ولی ثابت شد که هیچ همخوانی با
سازوکار و قاطعیت خمینی ندارند.به دنبال انقلاب، مجاهدین بیش از ۷۰ تن از مقامات
ارشد جمهوری اسلامی – شامل رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه – را در بمب گذاری های
هولناک کشتند.
صدام حسین، که درگیر یک جنگ خونین علیه ایران
با حمایت بریتانیا و ایالات متحده بود، فرصت را غنیمت یافت تا مبارزان تبعیدی
مجاهدین خلق را علیه جمهوری اسلامی به خدمت بگیرد. در سال ۱۹۸۶، او به گروه
پیشنهاد سلاح، پول نقد و پایگاه وسیع نظامی که اردوگاه اشرف نامگذاری شد و فقط ۵۰
کیلومتر تا مرز ایران فاصله داشت را داد.
برای نزدیک به دو دهه، تحت رهبری نامطلوب شخص
مسعود رجوی، مجاهدین خلق حملاتی را علیه اهداف نظامی و غیر نظامی در طول مرز با
ایران انجام دادند و همچنین به صدام حسین برای سرکوب دشمنان داخلی اش کمک نمودند.
ولی بعد از همراه شدن با صدام – که شهرهای ایران را بی محابا بمباران می کرد و بی
رحمانه از سلاح شیمیایی در جنگ استفاده می نمود که جان میلیون ها نفر را گرفت –
مجاهدین خلق تقریبا تمامی حمایتی که در ایران کسب نموده بودند را از دست دادند.
اعضا حالا به عنوان خائن شناخته می شدند.
مجاهدین خلق، ایزوله در پایگاه عراقی تحت کنترل
شدید رجوی، به فرقه تبدیل شدند. یک گزارش ارائه شده به دولت ایالات متحده مبتنی بر
مصاحبه های انجام شده در داخل اردوگاه اشرف اینطور نتیجه گیری می کند که مجاهدین
خلق “بسیاری از خصوصیات یک فرقه، از قبیل کنترل شدید، مصادره اموال، کنترل جنسی
(شامل طلاق اجباری و تجرد)، انزوای عاطفی، کار اجباری، محرومیت از خواب، سوء
استفاده جسمی و گزینه های محدود خروج” را دارا می باشند.
بعد از اشغال عراق توسط ایالات متحده، مجاهدین
خلق یک کارزار لابی گری غیر عادی را آغاز کردند تا شناسایی به عنوان یک
سازمان تروریستی را خنثی نمایند – علیرغم گزارشاتی که نشان می دهند این گروه در
ترور دانشمندان هسته ای ایران در سال ۲۰۱۲ دست داشته است – ولی تحت رهبری همسر
مسعود رجوی، یعنی مریم رجوی، مجاهدین خلق حمایت قابل ملاحظه ای در بخش هایی از
جناح راست آمریکایی و اروپایی، که مشتاق اتحاد با هر کسی که علیه تهران بجنگد
هستند، کسب کردند.
در سال ۲۰۰۹، بریتانیا مجاهدین خلق را از لیست
گروه تروریست ها خارج کرد. دولت اوباما نیز در سال ۲۰۱۲نام گروه را از لیست ترور
آمریکا حذف نمود. و سپس وارد مذاکره برای استقرار آنان در آلبانی شد.
در کنفرانس سالانه “ایران آزاد” که گروه در
پاریس هر تابستان براه می اندازد، ده ها نماینده انتخابی ایالات متحده و بریتانیا
– در کنار سیاستمداران و مقامات نظامی بازنشسته، شرکت کرده و به صراحت خواهان
سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزین کردن آن با مریم رجوی به عنوان رهبر ایران می
شوند. در گردهمایی سال گذشته در پاریس، نماینده مجلس انگلستان از حزب محافظه کار
دیوید ایمس David Amess اعلام
نمود که “تغییر رژیم . . . نهایتا بدست خواهد آمد”. در همان برنامه جان
بولتون John Bolton،
که مدت ها قبل از پیوستن به دولت ترامپ جنگ با ایران را آغاز کرده بود –
اعلام نمود که او انتظار دارد مجاهدین خلق قدرت را در تهران تا قبل از سال
۲۰۱۹ بدست بگیرند. آرزویی که البته محقق نشد.
در همین حال در آلبانی، مجاهدین خلق درگیر حفظ
نیروهای خود هستند که شروع به جداشدن کرده اند. این گروه همچنین از جانب رسانه های
محلی و احزاب مخالف زیر ذره بین قرار گرفته است، که مفاد معامله انجام شده برای
آوردن مبارزان مجاهد خلق به تیرانا را مورد سؤال قرار می دهند.
سخت است بتوان یک ناظر جدی یافت که معتقد باشد
مجاهدین خلق ظرفیت یا حمایتی در داخل ایران برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی دارند.
ولی سیاستمداران ایالات متحده و بریتانیا با صدای بلند از یک گروه کوچک انقلابی
زمین گیر شده در آلبانی بر اساس یک بازی ساده تر حمایت میکنند: حمایت از مجاهدین
خلق ساده ترین راه برای خمشگین کردن تهران است، و مجاهدین خلق در عوض تنها بخش
کوچکی از استراتژی کلی ترامپ برای خاورمیانه است که هدفش ایزوله کردن و وارد کردن
فشار اقتصادی بر ایران می باشد.
قبل از اینکه مجاهدین خلق بتوانند محبوب راست
های آمریکا و اروپا شوند، می بایست خود را از نو بسازند. دموکراسی، حقوق بشر و
سکولاریزم شعارهای جدید گروه شد – مریم رجوی به عنوان رهبر گروه، خشونت را محکوم
کرد .
راه دراز به کسب مقبولیت با اشغال عراق توسط
ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ شروع شد. این جنگ صدام حسین، مدافع و محافظ مجاهدین خلق،
را سرنگون کرد، ولی این گروه را در ارتباط مستقیم با مقامات آمریکایی قرار داد –
که خیلی زود به دنبال مهمات بیشتر علیه ایران بودند.
ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی مجاهدین
خلق را، به عنوان یک ژست حسن نیت در برابر دولت اصلاح طلب در تهران، یک گروه
تروریست معرفی کرده بود. وقتی جرج دبلیو بوش George W Bush صدام
حسین را در سخنرانی سال ۲۰۰۲ به پناه دادن به تروریست ها متهم نمود که منجر به
اشغال عراق شد، او در واقع اشاره اش به مجاهدین خلق بود. ولی در روزهای نخست اشغال
عراق توسط آمریکا، بحثی در کاخ سفید پیش آمد که با حدود ۵۰۰۰ نفر مبارزان مجاهدین
خلق در مقرشان در اردوگاه اشرف چه کنند.
کوندولیزا رایس Condoleezza Rice،
وزیر خارجه ایالات متحده، اینطور بحث می کرد که مجاهدین خلق در لیست سازمان های
تروریستی قرار دارند و باید بر همین اساس با آنها برخورد شود. ولی جناح عقاب ها،
شامل وزیر دفاع وقت دونالد رامزفلد Donald Rumsfeld، و
معاون رئیس جمهور دیک چنی Dick Cheney،
اینطور بحث می کردند که مجاهدین خلق باید به عنوان سلاحی علیه جمهوری اسلامی مورد
استفاده قرار گیرند – این هدف بعدی در نقشه راه نومحافظه کاران برای بازسازی خاور
میانه بود.
جناح رامزفلد پیروز شد. اگرچه این گروه هنوز در
لیست سازمان های تروریستی بود، پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) به صورت یک جانبه
مبارزان مجاهد خلق در داخل اردوگاه اشرف را به عنوان “اشخاص حمایت شده” تحت
کنوانسیون ژنو به رسمیت شناخت – آنان رسما خلع سلاح شده بودند، ولی در عمل امنیت
آنان از جانب نیروهای آمریکا در عراق ضمانت شد. ایالات متحده از گروهی حفاظت می
کرد که در عین حال به عنوان تروریست معرفی کرده بود.
شکی نیست که نگاه جناح عقاب های آمریکا به
مجاهدین خلق به عنوان سلاحی در جنگ علیه ایران بود: در ماه مه ۲۰۰۳، یعنی همان
ماهی که بوش در اعلامیه مشهور خود مأموریت عراق را انجام شده مطرح نمود، روزنامه
نیویورک تایمز گزارش داد که “سخت سران پنتاگون” وارد حمایت از مجاهدین خلق شده
اند، “و شاید بعدا آنرا به عنوان سازمان اپوزیسیون آینده در ایران مورد بازسازی
قرار دهند، به نوعی مانند اپوزیسیون عراقی مورد حمایت آمریکا تحت احمد چلبی که جنگ
در عراق را جلوداری کرد”. در سال ۲۰۰۳، دولت بوش یک پیشنهاد با امضای رهبر عالی ایران
علی خامنه ای مبنی بر تحویل سران مجاهدین خلق در عراق در معاوضه با اعضای شورای
نظامی القاعده و بستگان اسامه بن لادن که توسط ایران در حالیکه از افغانستان بعد
از ۱۱ سپتامبر در حال فرار بودند دستگیر کرده بود را رد کرد.
زمانی که اشغال عراق توسط آمریکا به کابوس جنگ
داخلی تبدیل شد، راست های آمریکایی به صورت فزاینده ای ایران را مقصر تفرقه در
کشور می دانستند. سیاستمداران ارشد به صراحت خواهان بمباران جمهوری اسلامی شدند،
در میان وحشت فزاینده در خصوص برنامه هسته ای ایران – که وجود آن اولین بار توسط
مجاهدین خلق برملا شد که بی بی سی آنرا یک “کودتای تبلیغی” برای گروه نامید.
(چندین متخصص اطلاعات اسرائیل گزارش نمودند که موساد Mossad این مدارک را به مجاهدین خلق داده
است). در سال ۲۰۰۷، خروجی های خبری آمریکا گزارش نمودند که بوش یک دستورالعمل سری
را برای انجام “عملیات مخفی” در داخل ایران به امضا رسانده است.
بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، هفت دانشمند هسته ای
ایران با مسمومیت یا بمب مغناطیسی که بر خودروی در حال حرکت آنها توسط موتور سوار
چسبانده شده بود مورد حمله قرار گرفتند، پنج نفر کشته شدند. در سال ۲۰۱۲، اخبار ان
بی سی NBC News،
در نقل قول از دو مقام ناشناس آمریکایی گزارش نمود که حملات مربوطه از جانب آژانس
اطلاعات خارجی اسرائیل طراحی شده و توسط عوامل مجاهدین خلق در داخل ایران به اجرا
در آمده است. یک سخنگوی مجاهدین خلق این گزارش را “ادعای دروغ” خواهند . . . که
“منبع اصلی آن رژیم ملاها می باشد”.
در همین اثنا بود که مجاهدین خلق شروع به کار
برای بازسازی وجهه خود در غرب نمودند. گروه های مرتبط با مجاهدین خلق به کارزارهای
سیاسی کمک کردند و واشنگتن را با تبلیغات پوشاندند و سیاستمداران با نفوذ غربی
مواجب بگیر دست به قلم شدند و سخنرانی کردند – و برای خارج کردن نام مجاهدین خلق
از لیست سازمان های تروریستی لابی نمودند.
یک لیست بلندبالای فوق العاده از سیاستمداران
آمریکایی از هر دو حزب، ارقام بالای مالی دریافت کردند تا در مراسم مختلف به نفع
مجاهدین خلق صحبت کنند، که شامل جولیانی، مک کین، نیوت گینگریچ Newt Gingrich و
رؤسای سابق حزب دموکرات ادوارد رندال Edward Rendell و
هاوارد دین Howard Dean –
همراه با تعدادی از رؤسای سابق اف بی آی FBI و سی آی ای CIA می شدند. جان بولتون که به دفعات در
مراسم حمایت از مجاهدین خلق ظاهر شده بود برآورد می شود که مبلغی بالغ بر ۱۸۰ هزار
دلار دریافت کرده است. بر اساس فرم های مالی بیرون آمده، بولتون برای یک حضور خود
در گردهمایی “ایران آزاد” در پاریس در سال ۲۰۱۷ مبلغ ۴۰ هزار دلار گرفته است.
یک تعداد از سیاستمداران بریتانیایی در دو یا
چند مراسم مجاهدین خلق در پاریس در طی سه سال گذشته شرکت کرده اند، که شامل باب
بلکمن Bob Blackman و
متیو اوفارد Matthew Offord از
حزب محافظه کار و راجر گادسیف Roger Godsiff و
تونی پرکینز Toby Perkins از
حزب کارگر می شوند. نماینده از حزب محافظه کار و وزیر سابق ترسا ویلیرز Theresa Villiers در
دو مراسم سالانه پاریس شرکت داشته است. همچنین دیوید ایمس، نماینده مجلس از حزب
محافظه کار در حوزه جنوب غرب – صدای بلند مجاهدین خلق در پارلمان انگلستان بود که
همچنین به آمریکا جهت سخنرانی در یک گردهمایی در حمایت از گروه هم سفر نمود.
(تمامی این نمایندگان از پاسخ دادن در خصوص علت حضور خود امتناع کردند).
دیگر شرکت کنندگان بریتانیایی در گردهمایی
امسال در پاریس شامل سه عضو مجلس لردها و پنج نماینده سابق، از جمله مایک
هنکاک Mike Hancock،
که بعد از اعتراف به داشتن رفتار نامناسب با یک موکل از حزب لیبرال دموکرات استعفا
داد، و میشل تامسون Michelle Thomson،
که مجبور به استعفا از حزب ملی اسکاتلند در سال ۲۰۱۵ در یک معامله مشکوک ملکی شد،
میگردید. اسقف سابق آکسفورد، جان پریچارد John Pritchard نیز
آنجا بود که یک طومار در حمایت از مجاهدین خلق امضا شده توسط ۷۵ اسقف دیگر را در
دست داشت که شامل اسقف اعظم کانتربری روآن ویلیامز Rowan Williams می
شد.
در مراسم امسال، با اهتزاز پرچمهای انگلستان و
بنرهای “تغییر رژیم”، ویلیرز در خصوص اهمیت حقوق زنان صحبت کرد و مریم رجوی را
مورد ستایش قرار داد – که البته ورود او به انگلستان ممنوع است – و حمایت خود را از
“هدف مشروع” وی برای ایجاد “ایرانی که آزاد از سرکوب وحشیانه توسط ملاهاست” اعلام
نمود. در یک نمایش به دقت طراحی شده بر روی صحنه، رجوی بر روی کتاب قطور شهدای
مجاهدین خلق گل گذاشت و بر روی آن با احترام نوشت. او گفت: “زمان آن فرا رسیده است
تا رژیم سرنگون شود. پیروزی قطعی است، و ایران آزاد خواهد شد.”
یک روز بعد از کنفرانس، به دنبال دستگیری چهار
مظنون در بلژیک، آلمان و فرانسه – شامل یک دیپلمات ناشناس ایرانی – مجاهدین خلق،
تهران را متهم کردند که بمبگذاری در این مراسم را طراحی کرده است. وزیر خارجه
ایران، محمد جواد ظریف ادعای دخالت ایران را رد کرد و این اتهامات را به عنوان
“طنز شیطانی گمراه کننده” تعریف نمود.
حتی در حالیکه متحدان سیاسی در غرب با موفقیت
جذب شده بودند، امنیت سازمان در عراق با خروج سربازان آمریکا مورد تهدید قرار
گرفت. بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳، نیروهای امنیتی عراق حداقل دو بار مقر مجاهدین خلق
را مورد هجوم قرار دادند که حدود ۱۰۰ نفر کشته شدند. نوری المالکی، نخست وزیر وقت
عراق – که سفیرش در آمریکا گروه را “چیزی نه بیشتر از یک فرقه” خوانده بود – اصرار
داشت که آنها کشور را ترک کنند.
دانیال بنجامین Daniel Benjamin،
که آنزمان رئیس دایره ضد تروریسم در وزارت خارجه آمریکا بود به من گفت که ایالات
متحده تصمیم گرفت تا نام مجاهدین خلق را از لیست سازمان های تروریست خارجی حذف
نماید، نه به این دلیل که اعتقاد داشتند آنان دست از اعمال خشونت آمیز کشیده اند،
بلکه به این ترتیب “مانع از کشته شدن همه آنان” در صورتی که در عراق بمانند گردند.
بعد از اینکه مجاهدین خلق دیگر به عنوان یک گروه تروریستی معرفی نمی شدند، ایالات
متحده قادر بود تا آلبانی را متقاعد نماید که حدود ۲۷۰۰ نفر باقیمانده اعضا را به
تیرانا در یک سری پروازهای چارتر بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ منتقل نماید.
این گروه یک زمین در آلبانی خریداری کرد و یک
پایگاه جدید ساخت. ولی انتقال از عراق به آلبانی که نسبتا امن بود یک موج از
جداشدن ها را موجب گشت. کسانی که امکانش را داشتند از کشور خارج شده و به اتحادیه
اروپا و آمریکا رفتند، ولی حدود ۱۲۰ نفر فراری جدید از مجاهدین خلق در تیرانا
ماندند در حالیکه هیچ حق کار یا حقوق مهاجرتی نداشتند. من با بیش از ۱۰ نفر جداشده
صحبت کردم، که نیمی از آنها هنوز در تیرانا هستند. آنان گفتند که فرماندهان
مجاهدین خلق به صورت سیستماتیک از اعضا سوء استفاده می کنند تا مخالفان را ساکت
کرده و مانع از جدایی شوند – با استفاده از شکنجه، حبس انفرادی، مصادره اموال و
جداسازی خانواده ها جهت کنترل بر اعضا. در پاسخ به این اتهامات، یک سخنگوی مجاهدین
خلق گفت: “افرادی که به عنوان اعضای سابق معرفی می گردند به عنوان بخشی از یک کارزار
شیطانی علیه مجاهدین خلق بکار گرفته می شوند”.
شهادت کسانی که به تازگی جداشده اند در راستای
گزارشات گروه هایی مانند دیدبان حقوق بشر است که گزارش نموده است اعضای سابق شاهد
“کتک زدن، تحقیر زبانی و فیزیکی، اعترافات اجباری، تهدید به اعدام و شکنجه که در
حداقل دو مورد منجر به مرگ شده است” بوده اند.
سازمان مجاهدین خلق از دل نهضت آزادی ایران
بیرون آمد، یک اپوزیسیون وفادار اسلامی دموکراتیک که در سال ۱۹۶۱ توسط محمد حنیف
نژاد پایه گذاری شد و دنباله روی محمد مصدق نخست وزیر ایران بود که در کودتای ۱۹۵۳
طراحی شده از جانب انگلستان و آمریکا برکنار شد. این جنبش خواهان استقلال ملی،
آزادی فعالیت های سیاسی و جدایی مسجد از دولت بود. مجاهدین خلق به این سنت ها
رسیدند، ولی در برابر افزایش سرکوب توسط شاه در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی با
کنار گذاشتن مبارزه مسالمت آمیز واکنش نشان دادند.
از ۱۱ عضو کمیته مرکزی مجاهدین خلق که در سال
۱۹۷۲ محاکمه شدند، ۹ نفر فورا اعدام گردیدند و یک نفر در زندان باقی ماند. وقتی
رجوی در سال ۱۹۷۹ یعنی سه هفته قبل از پیروزی انقلاب ایران از زندان آزاد شد، او
رهبر بلامنازع مرگبارترین گروه شورشی زیر زمینی ایران بود.
مجاهدین خلق و رئیس جمهور بنی صدر، که او نیز
با خمینی در تضاد بود، اعتراضات دو روزه ای را در حدود ۳۰ شهر سازمان دادند تا ماه
دسامبر، گروه با سیل ترورها و عملیات انتحاری علیه ائمه جمعه، قضات دادگاه های
انقلاب و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دست به حمله زد. یک مبارز مجاهد خلق،
ابراهیم زاده، که ۱۳ پاسدار و آیت الله صدوقی، یک مشاور نزدیک به خمینی را با
نارنجک دستی در یک حمله انتحاری در ژوئیه ۱۹۸۲کشت نوشت: “من مایلم بمیرم تا به
سرعت بخشیدن به رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی کمک نمایم، تا سنت های انقلابی مان
را زنده نگاه دارم”.
این زمانی بود که رجوی پیشنهاد صدام حسین را
پذیرفت تا با ایران از مکان امن خود در عراق بجنگد. طی چند سال بعد، رجوی “انقلاب
ایدئولوژیک” را براه انداخت، ازدواج را ممنوع کرد و طلاق “ابدی” را برای تمام اعضا
اجباری ساخت، که لازم بود از شوهر یا زن خود جدا شوند. او خود با یکی از تازه طلاق
گرفته ها، یعنی مریم عضدانلو، ازدواج کرد که در نتیجه در عمل همه کاره او شد و نام
وی را هم گرفت.
برای صدام، مجاهدین خلق یک وسیله قابل استفاده
در جنگش علیه ایران، ولی یک بار مصرف، بود. مجاهدین خلق در هر صورت تماما وابسته
به رهبر عراقی بودند. علاوه بر کمک های نقدی و تسلیحاتی، او اسرای جنگی ایرانی را
به عنوان اعضای جدید برای رجوی فرستاد. ادوارد تورمادو، یکی از آن اسیران که جذب
شدن خود را بخاطر می آورد می گوید: “تمام دنیای من اردوگاه اشرف بود. هیچ چیز
دیگری برایم معنی و مفهوم نداشت. حتی اگر می دانستم مادری دارم که منتظر من است،
تمام دنیای من همان چیزی شده بود که آنها برایم ساخته بودند.”
در ژوئیه ۱۹۸۸، شش روز بعد از آتش بسی که رسما
جنگ ایران و عراق را خاتمه داد، مجاهدین خلق یک مأموریت انتحاری در عمق اراضی را
به انجام رساندند که عملیات “فروغ جاویدان” نامگذاری شد. بار دیگر، رجوی پیش بینی
کرد که عمل او منجر به انقلابی دیگر خواهد شد. رجوی به مبارزان خود که آماده برای
اعزام برای مرگشان بودند گفت: “مانند یک بهمن خواهد بود. شما نیازی نیست چیزی با
خودتان ببرید. ما مانند ماهی در آب دریای خلق شنا خواهیم کرد. آنان هرچه نیاز
داشته باشید به شما خواهند داد.”
مأموریت با کشتار خاتمه یافت: مبارزان مجاهد
خلق ناچار به یک کمین ترتیب داده شده از جانب ارتش ایران کشیده شدند که با کمترین
کوشش منجر به متلاشی شدن آنان گردید. یک سرباز ایرانی که در این عملیات شرکت کرده
بود اخیرا آنرا برای من تشریح کرد. مهرداد، که در سال ۱۹۸۷ در سن ۱۵ سالگی داوطب
شد، بخاطر می آورد که لشکر آنان، که علیه سربازان عراقی در مرزهای جنوبی جنگیده
بود، در ژوئیه ۱۹۸۸ به شمال اعزام شد تا در برابر یک تهاجم جدید از جانب عراق مقاومت
نماید. لشکر وی به محلی نزدیک شهر کرمانشاه حدود ۱۸۰ کیلومتری مرز عراق فرستاده
شد. مهرداد و دیگر سربازان همرزمش متعجب شدند که شنیدند سربازان دشمن توانسته اند
تا این عمق به داخل ایران پیشروی کرده باشند. او گفت: “ما فکر کردیم ارتش ما تسلیم
شده است”.
وقتی مهرداد رسید او دریافت که دشمن مجاهدین
خلق بودند – که به درون یک تله هدایت شده بودند. او به من گفت: “استراتژی نظامی
آنان خیلی احمقانه بود. آنها فقط بر روی جاده به سمت تهران رانده بودند. مانند این
بود که مثلا ارتش فرانسه بخواهد انگلستان را اشغال کند و صرفا از اتوبان
دوور Dover به
سمت لندن استفاده نماید”.
مهرداد گفت: “ما به سرعت هزاران تن از آنان را
کشتیم. انباشت اجساد در هر دو طرف جاده بود. آنچه برای ما جالب بود این بود که
بسیاری از آنان زن بودند”. برخی اعضای مجاهدین خلق از قرص های سیانور استفاده
کردند تا زنده دستگیر نشوند. مجاهدین خلق سپس اعلام کردند که ۱۳۰۴ نفر از اعضایشان
به شهادت رسیدند و ۱۱۰۰ نفر مجروح شده و به عراق بازگردانده شدند.
فروغ جاویدان یک نقطه عطف مهم برای مجاهدین خلق
بود. در درون اردوگاه اشرف محصور با سیم های خاردار، غرق در واقعیت یک تبعید بی پایان،
عضویت مصدوم و غم انگیز تحت رهبری پارانوئیدی رجوی علیه خود برگشته بود. بسیاری از
اعضای سابق به من گفتند که بعد از شکست خونین، مسعود رجوی خود را نماینده المهدی،
امام دوازدهم که در قرن نهم میلادی غایب شد و بر اساس اعتقاد شیعیان ایران همراه
با عیسی برای برقرار کردن صلح و عدالت در جهان باز خواهد گشت، معرفی نمود. خارج از
اردوگاه اشرف، مجاهدین خلق به حملات در آنسوی مرزها علیه ایران ادامه دادند، و به
صدام کمک کردند تا قیام علیه حکومت خود، بعد از شکست در جنگ خلیج در برابر آمریکا
در سال ۱۹۹۰، را درهم بشکند. صدام از مجاهدین خلق استفاده نمود تا جنبش مسلحانه
کرد استقلال طلب در شمال را سرکوب نماید. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، مریم رجوی
به مبارزانش گفته بود: “کردها را زیر تانک های خود بگیرید، و گلوله های خود را
برای پاسداران انقلاب ایران نگاه دارید”. مجاهدین خلق قویا شرکت در نبرد صدام برای
سرکوب شورشیان شیعه و کرد را تکذیب می کنند، ولی یک دادگاه حقوق بشر عراقی رهبران
مجاهدین خلق را برای نقششان در سرکوب این قیام ها محکوم کرده است. کاروان جمال
طاهر، یک نماینده عالی دولت محلی کردستان در لندن، یکی از مبارزان پیشمرگه کرد در
سال ۱۹۹۱ بود. او به من گفت که بخاطر دارد چگونه مجاهدین خلق وارد شهر کلار، حدود
۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی کرکوک، درست بعد از آنکه صدام کنترل شمال عراق بعد از جنگ
خلیج اول را از دست داده بود، شدند. او گفت: “آنها با تانک های صدام آمدند. ما فکر
کردیم آنان پیشمرگه هایی هستند که باز گشته اند زیرا که تانک ها با تصاویر رهبران
کرد پوشیده شده بود . . . ولی آنان بر روی شهر آتش گشودند . . . کشتاری بزرگ اتفاق
افتاد.”
در اردوگاه اشرف، فرماندهان به اعضای ناراضی
میگفتند که اگر آنها فرار کنند، قطعا با مرگ یا توسط صدام یا توسط مقامات ایرانی،
روبرو خواهند شد. یک عضو که بعد از انتقال مجاهدین خلق به آلبانی فرار کرده بود به
من گفت: “ما از جهان خیلی دور بودیم. ما هیچ اطلاعاتی در اختیار نداشتیم. نه
تلویزیون، نه رادیو”. در عوض آنان در داخل اردوگاه تنها تلویزیون مجاهدین خلق را
داشتند که حاوی سخنرانی های تکراری مریم و مسعود رجوی بود که تمام روز پخش می شد.
رجوی به پیروانش گفته بود که شکست در عملیات
فروغ جاویدان ناشی از یک اشتباه نظامی نبود، بلکه ریشه در افکار اعضا داشت که
نگران همسرانشان بودند، عشق آنان مانع از بکارگیری اراده آنان برای جنگ شده بود.
در سال ۱۹۹۰، تمامی زوج ها در داخل اردوگاه مجبور به طلاق شدند – و زنان حلقه های
ازدواج خود را با شمایل مسعود رجوی عوض نمودند. همسران از یکدیگر جدا شدند، و
کودکان آنان به اروپا فرستاده شدند تا توسط هواداران مجاهدین خلق به فرزند خواندگی
پذیرفته شوند.
فرماندهان مجاهد خلق از تمامی اعضا خواستند تا
بصورت عیان تمامی افکار جنسی گناه آلود خود را بیان نمایند. منوچهر عبدی، ۵۵ ساله
که مجاهدین خلق را در آلبانی ترک کرده است به من گفت که جلسات اعتراف گیری هر روز
برگزار می شد. حتی احساسات عاشقانه و دوستانه ممنوع بود. او گفت: “من مجبور بودم
اعتراف کنم که دلم برای دخترم تنگ شده است. سپس آنها سر من داد می کشیدند و مرا
تحقیر می کردند. آنها به من میگفتند که خانواده من دشمن من است و دلتنگی نسبت به
آنها موجب قدرت بخشیدن به ملاها در تهران خواهد شد.”
یک جداشده اخیر دیگر، علی (که نام واقعی او
نیست) جای زخم هایی را بر روی بازوان و پاهای خود نشان داد که طبق توضیحات او در
نتیجه هفته ها شکنجه بوجود آمده بودند که بعد از پیوستن او به گروه در اوایل دهه
۱۹۹۰ میلادی رخ داده بود که این شکنجه ها شامل سوزاندن با ته سیگار بر روی بازوانش
هم می شدند. او گفت که وقتی شکنجه ها تمام شد او را به بغداد برای دیدار با رهبر
بردند. علی گفت: “ما را به یک سالن بزرگ بردند. مسعود رجوی آنجا با یک گروه از
زنان نشسته بود. رجوی گفت که اگر هر یک از ما کلمه ای به کسی بگوییم، حتی یک کلمه،
و اگر چیزی از این مسائل برملا شود و به گوش کسی برسد، یا اگر کسی خواستار ترک
گروه باشد، فورا به سرویس امنیت و اطلاعات صدام حسین تحویل داده خواهد شد.”
بتول سلطانی در سال ۱۹۸۶ با همسرش و دختر
نوزادش به مجاهدین خلق پیوست. ابتدا خانواده آنها می توانستند با هم زندگی کنند،
ولی در سال ۱۹۹۰، به گفته او مجبور به طلاق و ترک دختر ۵ ساله و پسر تازه به دنیا
آمده اش گردید که آنان برای بزرگ شدن نزد هواداران مجاهدین خلق به خارج فرستاده
شدند. سلطانی ادعا می کند که مجبور به رابطه جنسی با مسعود رجوی به دفعات شده است،
که از سال ۱۹۹۹ آغاز گردید. او میگوید که آخرین تجاوز در سال ۲۰۰۶ صورت گرفت، سالی
که او از اردوگاه اشرف فرار کرد و آن زمانی بود که رجوی سه سال بود در انظار عمومی
ظاهر نشده بود. وقتی اخیرا صحبت کردیم، سلطانی مریم رجوی را متهم کرد که به مسعود
کمک می کرد تا برای چندین سال اعضای مؤنث مجاهدین خلق را مورد سوء استفاده جنسی
قرار دهد. سلطانی گفت: “مسعود رجوی فکر می کرد که تنها پاشنه آشیل مبارزان مؤنث
جنس مخالف است. او میگفت که تنها دلیل زنان برای ترک وی وجود مردان است و لذا
تمامی قلب زنان را می خواست”.
سلطانی، که یکی از سه زنی است که در خصوص سوء
استفاده جنسی در داخل مجاهدین خلق در یک مستند که سال ۲۰۱۴ بر روی آنتن تلویزیون
ایران رفت صحبت کرده است، رجوی را متهم نمود که صدها همسر در داخل اردوگاه داشته
است.
یک عضو مؤنث سابق دیگر، زهرا معینی، که به
عنوان محافظ مریم رجوی خدمت می کرد، به من گفت که زنان اگر شوهران خود را طلاق نمی
دادند و به عقد مسعود رجوی در نمی آمدند تهدید به تنبیه می شدند. معینی در یک
مصاحبه تلفنی از آلمان گفت: “مریم خود درگیر سوء استفاده جنسی بود، او خطبه ها را
برای جاری شدن عقد می خواند”.
او همچنین گفت: “کسانی که چنین ازدواجی را نپذیرفتند
ناپدید شدند. به من گفته شد که اگر شوهرم را طلاق ندهم سروکارم با زندان رمادی
خواهد بود و اجبارا باید هر شب با ژنرال های عراقی بخوابم”.
در برابر این اتهامات یک سخنگوی مجاهدین خلق
گفت: “ماشین تبلیغاتی ملاها طی ۴۰ سال گذشته اتهامات جنسی علیه مقاومت و رهبر آن
را منتشر کرده اند”.
دو جداشده مؤنث دیگر، زهرا باقری و فرشته
هدایتی، ادعا کرده اند که بدون موافقتشان در بیمارستان اردوگاه اشرف تحت عمل جراحی
هیسترکتومی (خارج کردن رحم و تخمدان)، به بهانه یک عمل جراحی بخاطر یک بیماری
جزئی، قرار گرفته اند. زنان می گویند که به زبان ایدئولوژیک نامتعارف این گروه،
این روند برای قربانیان به این شکل توجیه می گردید که آنان به قله وفاداری به رهبر
رسیده اند.
هدایتی، که از کشتار عملیات فروغ جاویدان جان
سالم بدر برده بود، در سن ۲۲ سالگی در سال ۱۹۸۱ همراه با همسرش که هنوز در گروه است
به مجاهدین خلق پیوست. او به من گفت: “آنان گفتند که یک کیست cyst دارم. ولی آنان علاوه بر کیست، رحم مرا
هم خارج کردند. آنان به من گفتند که این بدان معنی است که من در ارتباط به مراتب
محکم تری با رهبر عقیدتی مان قرار گرفته ام”. هدایتی که در عراق از گروه جدا شد و
حالا در نروژ زندگی می کند، می گوید که توسط گروه برای طلاق شوهرش مورد
مغزشویی قرار گرفته بود. او مدعی است که بیش از ۱۰۰ زن دیگر توسط دکترهای
مجاهدین خلق عقیم شدند. باقری گفت: “من همیشه از خود می پرسم که چرا این کار را با
ما کردند. البته برای این که آینده را از ما بگیرند”.
بین یک اقدام به فرار در سال ۲۰۰۱ و خروج وی از
مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۳، هدایتی می گوید که وی موضوع سخت ترین برخوردها از جانب
فرماندهانش بوده است. او می گوید: “آنها می گفتند که من همجنس گرا هستم. آنها به
صورتم تف می انداختند و مرا کتک می زدند و مرا حبس می نمودند. من به زندان افتادم
و در حبس انفرادی بودم”.
کشور آلبانی ظاهرا اعضای مجاهدین خلق را به
دلایل انساندوستانه پذیرفته است – ولی ممکن است رهبران کشور فرصتی را یافته اند تا
خدمتی برای دولت آمریکا انجام دهند، که پیشنهاداتش از جانب دیگر کشورهای مختلف
اروپایی رد شده بودند. یک مقام سابق وزارت خارجه آمریکا به نام دانیل
بنجامین Daniel Benjamin گفته
است: “آنها تنها طرفی بودند که اینها را پذیرفتند”.
اولسی یازچی Olsi Jazexhi،
یک پروفسور تاریخ در دانشگاه دورس Durres و منتقد تصمیم دولت برای پذیرش
مبارزان مجاهد خلق، می گوید که سیاستمداران آلبانی امیدوار بودند که این معامله
موجب شود تا آمریکا چشمان خود را بر روی فساد مالی آنان ببندد. او گفت: “مجاهدین
خلق کارتی است که به آنان در قبال آمریکا قدرت می بخشد. آنان فکر می کنند که با
پذیرش مجاهدین خلق، آمریکایی ها کاری به کار آنان نخواهند داشت”. یک تلگراف
محرمانه وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۰۹، که توسط ویکی لیکس WikiLeaks انتشار یافت، می گوید که هر سه حزب
اصلی کشور “نمایندگانی در پارلمان دارند که با جرائم سازمانیافته در ارتباط می
باشند … عقل سلیم، بعلاوه گزارشات رسیده، حکم می کند که پارلمان جدید دارای تعدادی
قاچاقچیان مواد مخدر و متصدیان پولشویی باشد”.
برای دولت ترامپ، مجاهدین خلق سرمایه باارزشی
برای تشدید تضادهای منطقه ای بین عربستان سعودی و ایران به حساب می آیند. این
تابستان، ترامپ به ناگهان از توافق هسته ای با ایران خارج شد و تحریم های جدیدی را
اعلام نمود و سقوط ارز کشور و چهار ماه اعتراضات پراکنده در سراسر ایران را موجب
گشت. ایالات متحده این هفته تحریم های سختی علیه صدور نفت ایران و روابط بانکی
برقرار نمود. ولی استراتژی خاور میانه ترامپ تحت یک بازبینی جدید بعد از قتل
خبرنگار جمال قاشقچی Jamal Khashoggi توسط
مأموران سعودی در استامبول قرار گرفت که ضربه ای علیه ولیعهد این کشور، محمد
بن سلمان، و اتحاد وی با دولت ترامپ بود.
سازمان مجاهدین خلق که بیشتر عمر خود را در
تبعید بوده است از صدام کمک مالی دریافت می کرد. بعد از سقوط وی، این گروه می گوید
که پول خود را از سازمان های مبارز ایرانی و کمک های افراد بدست می آورد. مجاهدین
خلق همیشه دریافت کمک مالی از عربستان سعودی را تکذیب کرده اند – ولی رئیس سابق
اطلاعات عربستان، شاهزاده ترکی الفیصل، که در میتینگ گروه در پاریس در ۲۰۱۶ شرکت
نمود و خواهان سرنگونی رژیم ایران شد موج جدیدی براه انداخت.
ارواند آبراهامیان Ervand Abrahamian،
یک پروفسور در دانشگاه سیتی در نیویورک و نویسنده کتاب مجاهدین ایران، که قطعا
کاری آکادمیک است، در خصوص تاریخچه این گروه می گوید: “پول قطعا از جانب سعودی ها
می آید. کس دیگری نیست که بتواند آنان را در این سطح از مخارج حمایت مالی نماید.”
تحلیلگران توافق دارند که سازمان مجاهدین خلق
دارای این ظرفیت یا حمایت نیست که بتواند دولت ایران را سرنگون کند – بطوری که حتی
بولتون و پمپئو هم قطعا این را قبول دارند. پل پیلار Paul Pillar،
که به مدت ۲۸ سال در سازمان سیا CIA خدمت کرده است، که شامل یک دوره به
عنوان تحلیلگر ارشد ضد تروریسم این آژانس می شود، می گوید: “آنان احتمالا اینقدر
درایت دارند که بدانند این گروه دموکراتیک نیست و به هر صورت هیچ پایگاهی در داخل
ایران ندارد”. ترامپ و جناح عقاب ها به گفته پیلار زیاد به دنبال یافتن جایگزین
برای رژیم فعلی ایران نیستند بلکه بیشتر به دنبال ضعیف کردن آن هستند. او می گوید:
“آنان به دنبال هر چیزی هستند که نظم سیاسی را در ایران برهم بزند بطوری که آنان و
رئیس جمهور آمریکا بتوانند در نتیجه اعلام پیروزی نمایند و به عواقب آن فکر نمی
کنند”.
طبق اظهارات یک جداشده اخیر مجاهدین خلق، حسن
حیرانی، کار اصلی گروه در آلبانی نبرد اینترنتی در خصوص پخش اطلاعات جنگی بین
ایران و رقیبان است. حیرانی، که تابستان گذشته مجاهدین خلق را ترک کرد، می گوید که
او در یک “مزرعه ترول troll farm” (مفهوم جدیدی در فضای مجازی است که به شرکت
ها یا گروههایی گفته میشود که با انبوه حسابهای غیرواقعی در آن وارد میشوند و به
صورت گسترده تعداد بازدید و حمایت یا عدم حمایت را با استفاده از نرم افزارهای
مختلف با لا می برند – مترجم) شامل ۱۰۰۰ نفر دیگر در اردوگاه آلبانی کار می کرد که
مطالبی تبلیغی به طرفداری از رجوی و علیه ایران به زبانهای انگلیسی، فارسی و عربی
در فیس بوک، توئیتر، تلگرام و بخش نظرات روزنامه ها ارسال می کردند.
او می گوید: “ما از صبح تا شب با حساب های جعلی
کار می کردیم. ما دستورات روزانه داشتیم که فرماندهان برایمان می خواندند. مثلا می
گفتند که وظیفه ماست که فلان سناتور، یا بهمان سیاستمدار، یا ژورنالیست که علیه
ایران نوشته است را مورد تشویق قرار دهیم و ما مثلا می نوشتیم که متشکریم و مردم
ایران از طرف مربوطه و مریم رجوی به عنوان رهبر برحق ملت حمایت می کنند، ولی اگر
داستان منفی در خصوص مجاهدین خلق وجود داشت، ما پست می گذاشتیم که مثلا طرف مزدور
رژیم ایران است و صدای مردم ایران نیست و خواهان آزادی در ایران نمی باشد”. یک
سخنگوی مجاهدین خلق این اتهامات را “دروغ های دیگری” که برای دفاع از وزارت خارجه
ایران ساخته شده اند خواند.
بر اساس گفته های مارک اوون جونز Marc Owen Jones،
یک آکادمیسین که در خصوص ربات های سیاسی در رسانه های اجتماعی مطالعه کرده است،
“هزاران” حساب توئیتری مشکوک در اوایل سال ۲۰۱۶ با “ایران” به عنوان محل و “حقوق
بشر” به عنوان توضیح نام حساب سربرداشتند، که در حمایت از ترامپ و مجاهدین خلق پست
می گذاشتند. این حساب ها، به گفته جونز، به صورت فله ای ساخته شده و تلاش های ضد
ایرانی ترامپ در زمان استفاده از هشتگ های #IranRegimeChange, #FreeIran and
#IstandwithMaryamRajavi.
را ارتقاء می دادند.
ژورنالیست های آلبانی می گویند که مجاهدین خلق،
که ارتباطات نزدیکی با سیاستمداران ارشد و سرویس های امنیتی دارند، در مصونیت کامل
در آلبانی فعالیت می کنند. ایلی زیلا Ylli Zyla که به عنوان رئیس اطلاعات نظامی آلبانی
از سال ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۱۲ خدمت کرده است، مجاهدین خلق را متهم نمود که قوانین
آلبانی را نقض می کنند. او به من گفت: “اعضای این سازمان در آلبانی به عنوان
گروگان زندگی می کنند”. او گفت که اردوگاه آنان فرای کنترل پلیس آلبانی قرار دارد
و “خشونت روانی و تهدید به مرگ” در درون آن اتفاق می افتد.
اعضای سابق، سازمان مجاهدین خلق را متهم می
سازند که مسئول قتل مالک شراعی در ماه ژوئن، یک فرمانده ارشد که توسط غواصان پلیس
بعد از غرق شدن در قعر یک مخزن آب در پشت مقر گروه در آلبانی کشف شد، میباشد.
خواهر شراعی، زهرا شراعی گفت که خانواده او اخباری از اعضای سابق بدست آورده اند
که مالک قصد فرار داشته، و می گویند که مجاهدین خلق مسئول مرگ او هستند. او
از ایران به گاردین گفت: “من دشمن آنان هستم و تا زمانی که انتقام نگیرم آرام
نخواهم نشست. مجاهدین خلق می گویند که شراعی در حالیکه که برای نجات جان فرد دیگری
از غرق شدن اقدام می کرد غرق شد. پلس آلبانی می گوید که مرگ وی مشکوک نیست.
در حالیکه که جداشدگان با امکانات شخصی به صورت
قاچاق از آلبانی به کشورهای اتحادیه اروپا رفته اند، بسیاری اعضای سابق به صورت
دست به دهان در تیرانا زندگی می کنند. کشور آلبانی حق پناهندگی به مجاهدین خلق یا
جداشدگان آنان اعطا نکرده است، و ملل متحد مستمری ماهانه ۳۰ هزار لک lek (215 پوند) به آنها تا اول سپتامبر می پرداخت.
یازچی Jazexhi که
در حمایت از جداشدگان کار کرده است می گوید: “آنان گیر افتاده اند. زبان نمی
دانند، با قوانین آشنایی ندارند، آنان نمیدانند دموکراسی چیست. به دیکتاتوری عادت
دارند. ما به آنها می گوییم که نباید بترسند”.
میگنا بالا Migena Balla،
وکیل مدافع مصطفی و ربابه محمدی، زوجی که در تیرانا برای آزادی دخترشان سمیه
مبارزه می کنند، اعتقاد دارد فشار هم بر روی پلیس و هم دستگاه قضایی گذاشته شده تا
مطمئن شوند که مجاهدین خلق “تولید مشکلات سیاسی” نکنند. او می گوید: “سیاست در
سیستم قضایی دخالت می کند. وقتی من به ایستگاه پلیس رفتم تا شکایت آنان را ثبت
کنم، افسران پلیس عملا فرار کردند. آنان می ترسیدند که شغلشان را از دست بدهند”.
مجاهدین خلق از حضور محمدی ها در آلبانی
استقبال نمی کنند. آنان مصطفی را متهم می سازند – و هر عضو سابقی که علیه مجاهدین
خلق صحبت کرده است – که مأمور حقوق بگیر “رژیم ملاها” می باشد. در ۲۷ ژوئیه، مصطفی
بعد از حمله چهار عضو ارشد مجاهدین خلق در بیمارستان بستری شد، که تصویر ویدئویی آن
توسط همسرش ضبط گردیده است. حمله کنندگان، که در برابر محمدی فریاد می زدند
“تروریست”، مدت بسیار کوتاهی توسط پلیس آلبانی بازداشت شدند. ولی بعد از رسیدن
گروهی از اعضای مجاهدین خلق به ایستگاه پلیس، آنان فورا آزاد گردیدند.
مجاهدین خلق نامه هایی را منتشر کرده اند، که
ظاهرا توسط سمیه نوشته شده است، و پدرش را محکوم کرده اند که مأمور اطلاعات ایران
است. اخیرا سمیه که ظاهری کاملا مضطرب داشت در یک مصاحبه ویدئویی در داخل مقر
مجاهدین خلق گفت که او می خواهد به عنوان یک عضو از گروه باقی بماند.
محمدی ها با انتشار نامه ای سرگشاده به دخترشان
و سیاستمداران آلبانی واکنش نشان دادند، و خواهان یک دیدار هدایت نشده با دخترشان
گردیدند. ربابه برای سمیه نوشت: “من مادرت محبوبه ربابه حمزه هستم و می خواهم ترا
ملاقات کنم. من همان زنی هستم که با سینه خود به تو شیر داد، من ترا در آغوشم بزرگ
کردم. تو از گوشت و خون من هستی . . . من ترا از جان خودم بیشتر دوست دارم . . .
من دارم پیر می شوم، خسته شده ام، ولی زندگی بدون دیدن تو ارزش ادامه دادن ندارد.”
سرهنگ بازنشسته ایلی زیلا Ylli Zyla، مقام سابق اطلاعاتی و ضد تروریستی آلبانی
می گوید: “آنان انسان های سرگشته ای هستند. به طور متوسط بالای 50 سال سن دارند.
آنان به تدریج یکی بعد از دیگری فوت می کنند. آنان دارای سوابق مورد استفاده حرفه
ای نیستند. تمامی آنان مغزشویی شده اند”.اغلب روزها، کادرها به نظر می رسد که در
نبرد رسانه های اجتماعی مشغول هستند، تا سراب محبوبیتی که گروه واقعا فاقد آنست را
نشان بدهند.<span
lang="FA" style="font-size:
...